English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7240 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
full U چرخش با پشتک کامل
fullest U چرخش با پشتک کامل
pirouettes U چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
pirouette U چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
three sisty U چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
pat lowe U جهش با چرخش کامل از یک پا و فرود روی پای دیگر
stalder circle U چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
mapes U چرخش کامل در هوا و برگشت روی پای دیگر
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
tow U دوبار
tows U دوبار
twice U دوبار
doubled up U دوبار
doubled U دوبار
double U دوبار
semimonthly U ماهی دوبار
biyearly U سالی دوبار
biweekly U هفتهای دوبار
semi weekly U هفتهای دوبار
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
relive U دوبار زندگی کردن
relived U دوبار زندگی کردن
relives U دوبار زندگی کردن
reliving U دوبار زندگی کردن
We've already been burglarized twice. U [خانه ] ما را دوبار دزد زد.
reecho U دوبار منعکس شدن
double bogey U دوبار کسب امتیاز
Once bitten,twice shy. <proverb> U یک بار گزش ,دوبار ترس .
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
vellicate U دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
gymnast U ژیمناست
gymnasts U ژیمناست
not up U توپ دوبار به زمین خورده دبل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
fullest U چرخیدن ژیمناست
leaps U جهش ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
full U چرخیدن ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
pull bread U مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
landing U فرود ژیمناست به زمین
landings U فرود ژیمناست به زمین
cut U درو زدن ژیمناست
cuts U درو زدن ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
tumblers U ژیمناست زمینی کار
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
seated U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
tinsica U چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست
revolutions U چرخش
whirling U چرخش
whirls U چرخش
whirlpool U چرخش اب
rotation U چرخش
whirlpools U چرخش اب
revolution U چرخش
levorotation U چرخش به چپ
whirled U چرخش
wrenches U چرخش
gyration U چرخش
volte-face U چرخش
head rolling U سر چرخش
volte face U چرخش
wrench U چرخش
twirl U چرخش
twirled U چرخش
twirling U چرخش
twirls U چرخش
wrenched U چرخش
whirl U چرخش
gyrations U چرخش
wheels U چرخش
rotational U چرخش
troll U چرخش
spins U چرخش
trolls U چرخش
spin U چرخش
swirls U چرخش
circulation U چرخش
swirled U چرخش
turns U چرخش
wheeling U چرخش
circulations U چرخش
swirling U چرخش
turn U چرخش
swirl U چرخش
wheel U چرخش
spin U چرخش توپ
vertical scrolling U چرخش عمودی
upturn U چرخش ببالا
varimax rotation U چرخش واریماکس
upright spin U چرخش ایستاده
upward rotation U چرخش رو به بالا
conrotatory motion U چرخش همسو
high spin U چرخش زیاد
compass swing U چرخش خط محوری
concentricity U دقت چرخش
cyclostat U دستگاه چرخش
body english U چرخش بی اختیار
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
spin U چرخش به سرعت
turn-off U محل چرخش
angle of rotation U زاویه چرخش
turn off U محل چرخش
revolutions U چرخش دوران
gyoradius U شعاع چرخش
fractional turn U چرخش کسری
revolution U چرخش دوران
turnabout U چرخش به یک طرف
turnabouts U چرخش به یک طرف
radius of gyration U شعاع چرخش
williamson turn U چرخش ویلیامسون
spins U چرخش توپ
spins U چرخش به سرعت
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
axis of rotation U محور چرخش
turn-offs U محل چرخش
free rotation U چرخش ازاد
twist U چرخش بدن
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
universal U با چرخش ازاد
radius of giration U شعاع چرخش
quartimax rotation U چرخش کوارتیماکس
roll U چرخش گردش
proper rotation U چرخش متعارف
pivot ship U ناو چرخش
pivot point U مرکز چرخش
rev U چرخش بر دقیقه
rpm U چرخش بر دقیقه
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
revs per minute U چرخش بر دقیقه
turning points U نقطه چرخش
specific rotation U چرخش ویژه
twists U چرخش بدن
sidespin U چرخش توپ
sidespin U چرخش انحرافی
sidespin U چرخش بیک سو
speed of rotation U چرخش بر دقیقه
rotational speed U سرعت چرخش
rolls U چرخش گردش
rotational speed U چرخش بر دقیقه
rotational post U شغل در چرخش
rotatable U چرخش پذیر
rolled U چرخش گردش
turning point U نقطه چرخش
pivoting U قابل چرخش
revolutions per minute U چرخش بر دقیقه
helicopters U چرخش در هوا
kick turn U نیم چرخش
rotation U مقدار چرخش یک شی
tumbles U چرخش اشفتگی
Recent search history Forum search
2New Format
1full population , sparsely populated matrix
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
3no family is perfect
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
1جملات کامل انگلیسی برای کلمه accomplish
1preflush
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com